تولید ناخالص داخلی (GDP)؛ نگاهی جامع به چیستی، نحوه محاسبه و کاربرد آن
تولید ناخالص داخلی (GDP) مجموع ارزش پولی یا بازاری همه کالاها و خدمات نهایی تولید شده در مرزهای یک کشور طی یک دوره زمانی خاص است. این شاخص به عنوان معیاری که کل تولید داخلی را در خود جای داده شناخته میشود و نشانگر امتیاز یک کشور در زمینه سلامت اقتصادی است. سرمایهگذاران و معاملهگران بازارهای مالی با دقت بالایی این شاخص را زیر نظر دارند زیرا آمار و ارقام آن تاثیر زیادی روی قیمت ارزهای دیجیتال و بازارهای معاملاتی سهام و بورس دارد.
پادکست تولید ناخالص داخلی (GDP)
اگرچه تولید ناخالص داخلی معمولا به صورت سالانه محاسبه میشود، اما گاهی اوقات آمار و ارقام آن به صورت فصلی نیز مورد بررسی قرار میگیرد. به عنوان مثال در آمریکا، دولت برآورد تولید ناخالص داخلی را برای دورههای مالی سه ماهه و همچنین سالانه منتشر میکند. در این مقاله از صرافی ارز دیجیتال او ام پی فینکس، ابتدا به تشریح مفهوم تولید ناخالص داخلی خواهیم پرداخت و سپس به بررسی جزئیاتی همچون انواع روشهای محاسبه و موارد استفاده این شاخص اشاره میکنیم.
نگاهی به مفهوم تولید ناخالص داخلی (GDP)
محاسبه تولید ناخالص داخلی یک کشور شامل تمام مصرف خصوصی و عمومی، هزینههای دولتی، سرمایهگذاریها، موارد اضافهشده به داراییهای خصوصی، هزینههای ساختوساز پرداختشده و تراز تجاری خارجی میشود. شایان ذکر است که صادرات به این GDP افزوده و واردات از آن کم میشود.
از میان تمام اجزایی که تولید ناخالص داخلی یک کشور را تشکیل میدهند، تراز تجاری خارجی از اهمیت ویژهای برخوردار است. تولید ناخالص داخلی یک کشور زمانی افزایش مییابد که ارزش کل کالاها و خدماتی که تولیدکنندگان داخلی به کشورهای خارجی میفروشند، از ارزش کل کالاها و خدمات خارجی که مصرفکنندگان داخلی خریداری میکنند، بیشتر شود. وقتی این وضعیت پیش میآید، در اصطلاح گفته میشود که کشور مازاد تجاری دارد.
در مقابل، اگر وضعیت معکوس رخ دهد، یعنی مقداری که مصرفکنندگان داخلی برای دریافت محصولات خارجی خرج میکنند از مجموع آنچه تولیدکنندگان داخلی میتوانند به مصرفکنندگان خارجی بفروشند بیشتر باشد، به آن کسری تجاری میگویند. در این شرایط، تولید ناخالص داخلی یک کشور رو کاهش خواهد بود.
تولید ناخالص داخلی را میتوان بر مبنای اسمی یا واقعی محاسبه کرد. در GDP واقعی تورم نیز محاسبه میشود. به طور کلی، تولید ناخالص داخلی واقعی روش بهتری برای بیان عملکرد بلندمدت اقتصاد ملی است زیرا در آن تغییر قیمت بین دورههای مختلف نیز لحاظ میشوند.
فرض کنید یک کشور در سال ۲۰۱۲ تولید ناخالص داخلی اسمی ۱۰۰ میلیارد دلار داشته و این مقدار تا سال ۲۰۲۲ به ۱۵۰ میلیارد دلار رسیدهاست. قیمتها نیز در همین مدت ۱۰۰ درصد افزایش مواجه شدهاست. در این مثال، اگر صرفا به تولید ناخالص داخلی اسمی آن نگاه کنید، به نظر می رسد که اقتصاد کشور عملکرد خوبی دارد. با این حال، تولید ناخالص داخلی واقعی طبق تغییرات دلار از سال ۲۰۱۲ تنها ۷۵ میلیارد دلار بودهاست. این نشان میدهد که عملکرد واقعی اقتصادی در این زمان با افت مواجه شدهاست.
انواع تولید ناخالص داخلی
تولید ناخالص داخلی را میتوان به روشهای مختلفی گزارش کرد که هر کدام اطلاعات کمی متفاوت ارائه میدهند.
تولید ناخالص داخلی اسمی
تولید ناخالص داخلی اسمی ارزیابی تولید اقتصادی در یک اقتصاد است که قیمتهای جاری در محاسبه آن لحاظ میشود. به عبارت دیگر، تورم یا سرعت افزایش قیمتها که میتواند رقم رشد را بیشتر نشان دهد، در نظر گرفته نمیشود.
همه کالاها و خدماتی که در تولید ناخالص داخلی اسمی محاسبه میشوند، با قیمتهایی مورد ارزیابی قرار میگیرند که آن کالاها و خدمات در آن سال فروخته شدهاند. تولید ناخالص داخلی اسمی با واحد پول محلی ارزیابی می شود تا تولید ناخالص داخلی کشورها را صرفا از نظر مالی مقایسه کند.
استریوم (stereum) چیست؟راهنمای جامع سهام گذاری و استیکینگ اتریوم
همانطور که اشاره شد، تولید ناخالص داخلی اسمی برای مقایسه فصلهای مختلف تولید در یک سال خاص استفاده میشود. در مقابل اما برای مقایسه تولید ناخالص داخلی دو یا چند سال با یکدیگر، تولید ناخالص داخلی واقعی مورد استفاده قرار میگیرد. این به این دلیل است که حذف تاثیر تورم به مقایسه سالهای مختلف در روش اسمی، اجازه میدهد تا کشورها صرفا بر حجم کالاها متمرکز شوند.
تولید ناخالص داخلی واقعی
تولید ناخالص داخلی واقعی یک معیار تعدیل شده با تورم است که نشان دهنده تعداد کالاها و خدمات تولید شده توسط یک اقتصاد در یک سال معین است. در این روش محاسبه، قیمتها از سالی به سال دیگر ثابت نگه داشته میشود تا تاثیر تورم یا کاهش تورم از روند تولید در طول زمان جدا شود. از آنجا که تولید ناخالص داخلی براساس ارزش پولی کالاها و خدمات محاسبه میشود، تابع تورم است.
افزایش قیمتها باعث افزایش تولید ناخالص داخلی یک کشور میشود، اما این لزوما منعکسکننده تغییر در کمیت یا کیفیت کالاها و خدمات تولید شده نیست. بنابراین، تنها با نگاه کردن به تولید ناخالص داخلی اسمی یک اقتصاد، تشخیص اینکه آیا این رقم به دلیل افزایش واقعی تولید افزایش یافته یا صرفا به دلیل افزایش قیمتها، کاری دشوار است.
اقتصاددانان از فرآیندی استفاده میکنند که تورم را برای رسیدن به رقم تولید ناخالص داخلی واقعی، تنظیم میکند. با تعدیل تولید در هر سال معین برای سطوح قیمتی که در یک سال مرجع که سال پایه نامیده میشود، اقتصاددانان میتوانند تاثیر تورم را تعدیل کنند. به این ترتیب، می توان تولید ناخالص داخلی یک کشور را از سالی به سال دیگر مقایسه کرد و مشاهده کرد که آیا رشد واقعی وجود دارد یا خیر.
به عبارت دیگر، برای به دست آوردن تولید ناخالص داخلی واقعی ابتدا تولید ناخالص داخلی اسمی محاسبه میشود اما تغییرات قیمت از یک دوره به دوره دیگر نیز در آن در نظر گرفته میشوند. برای محاسبه تولید ناخالص داخلی واقعی ارزش کل تولید ناخالص داخلی بر تعدیلکننده قیمت تولید ناخالص داخلی تقسیم میشود. در ادامه این مقاله به تشریح کامل تعدیل کننده نیز خواهیم پرداخت.
مشاهده قیمت لحظهای و خرید بیت کوین در صرافی ارزدیجیتال
همانطور که اشاره شد، تولید ناخالص داخلی واقعی با استفاده از تعدیل کننده قیمت تولید ناخالص داخلی محاسبه میشود که همان تفاوت قیمتها بین سال جاری و سال پایه است. به عنوان مثال، اگر قیمتها از سال پایه ۵ درصد افزایش یابد، آنگاه تعدیل کننده قیمت معادل ۱.۰۵ خواهد بود. تولید ناخالص داخلی اسمی به این نرخ تقسیم میشود و به این ترتیب تولید ناخالص داخلی واقعی به دست میآید. تولید ناخالص داخلی اسمی معمولا بیشتر از تولید ناخالص داخلی واقعی است زیرا تورم معمولا یک عدد مثبت در GDP اسمی ایجاد میکند.
تولید ناخالص داخلی واقعی تغییرات در ارزش بازار را محاسبه میکند و بنابراین تفاوت بین ارقام، تولید را از سالی به سال دیگر کاهش میدهد. اگر اختلاف زیادی بین تولید ناخالص داخلی واقعی و تولید ناخالص داخلی اسمی یک کشور وجود داشتهباشد، این ممکن است نشانگر تورم یا کاهش قابل توجه تورم در اقتصاد آن کشور باشد.
تولید ناخالص داخلی سرانه
تولید ناخالص داخلی سرانه به معنی اندازهگیری تولید ناخالص داخلی به ازای هر نفر در جمعیت یک کشور است. این نرخ نشان میدهد که میزان تولید یا درآمد به ازای هر فرد چقدر است. نرخ GDP سرانه در یک اقتصاد میتواند نشانگر میانگین بهرهوری یا متوسط استانداردهای زندگی فردی باشد. تولید ناخالص داخلی سرانه را نیز میتوان به صورت اسمی، واقعی (تعدیل شده با تورم) یا برابری قدرت خرید (PPP) بیان کرد.
در یک تفسیر اساسی، تولید ناخالص داخلی سرانه نشان میدهد که چقدر ارزش تولید اقتصادی را میتوان به هر شهروند نسبت داد. این آمار همچنین معیاری برای سنجش ثروت ملی اتلاق میشود زیرا ارزش بازار تولید ناخالص داخلی به ازای هر نفر نیز میتواند به عنوان معیار رفاه عمل کند.
تولید ناخالص داخلی سرانه اغلب در کنار معیارهای سنتیتر تولید ناخالص داخلی تحلیل میشود. اقتصاددانان از این معیار برای بررسی میزان بهرهوری داخلی کشور خود و مقایسه آن با دیگر کشورها استفاده میکنند. تولید ناخالص داخلی سرانه هم تولید ناخالص داخلی یک کشور و هم جمعیت آن را در نظر میگیرد. بنابراین، درک اینکه چگونه هر عامل به نتیجه کلی کمک میکند و بر رشد تولید ناخالص داخلی سرانه تاثیر میگذارد، میتواند مهم باشد.
برای مثال، اگر تولید ناخالص داخلی سرانه یک کشور با وجود سطح جمعیت پایدار، در حال رشد باشد، این اتفاق میتواند نتیجه پیشرفتهای تکنولوژیکی باشد که با همان سطح جمعیت، اجازه میدهد تولید افزایش یابد. برخی از کشورها ممکن است تولید ناخالص داخلی سرانه بالایی داشتهباشند اما جمعیت آنها کم باشد، که معمولا به این معنی است آنها یک اقتصاد خودکفا را بر اساس منابع فراوان ایجاد کردهاند.
نرخ رشد تولید ناخالص داخلی
نرخ رشد GDP، تغییر سالانه یا فصلی تولید اقتصادی یک کشور را برای اندازهگیری سرعت رشد آن اقتصاد بررسی میکند. این معیار که معمولا به صورت درصد بیان میشود، بین سیاستگذاران اقتصادی شاخص محبوبی است، زیرا تصور میشود رشد تولید ناخالص داخلی ارتباط نزدیکی با اهداف کلیدی سیاست مانند نرخ تورم و بیکاری دارد.
اگر نرخ رشد تولید ناخالص داخلی تسریع شود، ممکن است سیگنالی باشد که اقتصاد در حال تورمی شدن است و بانک مرکزی ممکن است به دنبال افزایش نرخ بهره باشد. برعکس، بانکهای مرکزی کاهش نرخ رشد تولید ناخالص داخلی یا منفی شدن آن را به معنای رکود در بازار در نظر گرفته و سیاستهای انبساطی را در پیش میگیرند.
تولید ناخالص داخلی برابری قدرت خرید (PPP)
با وجود اینکه شاخص PPI به طور مستقیم در اندازهگیری تولید ناخالص داخلی تاثیرگذار نیست اما برابری قدرت خرید برای مقایسه قدرت خرید ارزهای کشورهای مختلف به کار گرفته میشود. این شاخص نشان میدهد با چه مقدار ارز هر کشوری میتوانید مقدار یکسانی کالا و خدمات در کشور دیگری خریداری کنید.
فرمول تولید ناخالص داخلی
تولید ناخالص داخلی را میتوان از طریق سه روش اصلی محاسبه کرد. هر سه روش در صورت محاسبه صحیح باید یک رقم را ارائه دهند. این سه رویکرد اغلب رویکرد هزینه، رویکرد خروجی (یا تولید) و رویکرد درآمد نامیده میشوند.
رویکرد هزینه
رویکرد مخارج که به عنوان رویکرد هزینه نیز شناخته میشود، هزینههای گروههای مختلف شرکتکننده در اقتصاد را محاسبه میکند. تولید ناخالص داخلی ایالاتمتحده در درجه اول بر اساس رویکرد هزینه اندازهگیری میشود. این روش را میتوان با استفاده از فرمول زیر محاسبه کرد:
GDP=C+G+I+NX
در این فرمول C به معنای مصرف، G مخارج دولت، I معادل سرمایهگذاری و NX همان صادرات خالص است.
همه این فعالیتها به تولید ناخالص داخلی یک کشور کمک میکند. مصرف، به مصرف در بخش خصوصی یا مخارج مصرفکننده اشاره دارد. مصرفکنندگان پول خرج میکنند تا کالاها و خدماتی مانند خواربار را به دست آورند. مخارج مصرفکننده بزرگترین جزء تولید ناخالص داخلی است که بیش از دو سوم تولید ناخالص داخلی ایالات متحده را تشکیل میدهد.
بنابراین، اعتماد مصرفکننده تاثیر بسیار مهمی بر رشد اقتصادی دارد. سطح اطمینان بالا نشان میدهد که مصرفکنندگان مایل به خرج کردن هستند، در حالی که سطح اطمینان پایین نشاندهنده عدم اطمینان در مورد آینده و عدم تمایل به هزینه است.
مخارج دولت نشاندهنده مخارج مصرف دولت و سرمایهگذاری ناخالص است. دولتها برای تجهیزات، زیرساختها و حقوق و دستمزد پول خرج میکنند. هنگامی که مخارج مصرفکننده و سرمایهگذاری تجاری هر دو به شدت کاهش مییابند، ممکن است، هزینههای دولت نسبت به سایر اجزای تولید ناخالص داخلی یک کشور اهمیت بیشتری پیدا کند.
سرمایهگذاری نیز به سرمایهگذاری داخلی خصوصی یا مخارج سرمایهای اشاره دارد. کسب و کارها برای سرمایهگذاری در فعالیتهای تجاری خود پول خرج میکنند. بهعنوان مثال، یک شرکت تجاری ممکن است ماشین آلات بخرد. سرمایهگذاری تجاری جزء حیاتی تولید ناخالص داخلی است زیرا ظرفیت تولید یک اقتصاد و سطح اشتغال را افزایش میدهد.
در این فرمول برای به دست آوردن صادرات خالص، کل صادرات را از کل واردات کم میکنیم. (NX = صادرات – واردات). کالاها و خدماتی که یک اقتصاد تولید میکند و به کشورهای دیگر صادر میشود، از وارداتی که توسط مصرفکنندگان داخلی خریداری میشود، کم شده و صادرات خالص یک کشور به دست میآید. تمام مخارج شرکتهای مستقر در یک کشور، حتی اگر این شرکتها خارجی باشند، در این محاسبه لحاظ میشود.
اجزای تولید ناخالص داخلی ایالات متحده
رویکرد تولید (خروجی)
رویکرد تولید اساسا معکوس رویکرد هزینه است. رویکرد تولید به جای اندازهگیری هزینههای ورودی که به فعالیت اقتصادی کمک میکند، ارزش کل خروجی اقتصادی را تخمین میزند و هزینه کالاهای واسطهای که در این فرآیند مصرف میشوند، مانند کالاها و خدمات را کسر میکند.
رویکرد درآمد
رویکرد درآمد نشاندهنده نوعی حد وسط بین دو رویکرد دیگر برای محاسبه تولید ناخالص داخلی است. رویکرد درآمد، درآمد حاصل از تمام عوامل تولید در یک اقتصاد، از جمله دستمزد پرداختی به نیروی کار، اجاره به دست آمده از زمین، بازده سرمایه به شکل بهره و سود شرکت را محاسبه میکند.
مقایسه GDP با GNP و GNI
اگرچه تولید ناخالص داخلی معیاری است که به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرد، اما روشهای دیگری نیز برای اندازهگیری رشد اقتصادی یک کشور وجود دارد. در حالی که تولید ناخالص داخلی فعالیت اقتصادی در داخل مرزهای فیزیکی یک کشور را اندازه گیری میکند، خواه تولیدکنندگان بومی آن کشور باشند یا نهادهای دارای مالکیت خارجی، تولید ناخالص ملی (GNP) اندازهگیری تولید کلی افراد یا شرکتهای بومی یک کشور، از جمله کسانی که در خارج از کشور مستقر هستند، است. شایان ذکر است که GNP شامل تولید داخلی توسط خارجیها نمیشود.
درآمد ناخالص ملی (GNI) یکی دیگر از معیارهای رشد اقتصادی است. این شاخص عبارت است از مجموع تمام درآمدهای به دست آمده توسط شهروندان یا اتباع یک کشور، صرف نظر از اینکه فعالیت اقتصادی اساسی در داخل یا خارج از کشور انجام میشود. رابطه بین GNP و GNI مشابه رابطه بین رویکرد تولید و درآمد مورد استفاده برای محاسبه GDP است.
شایان ذکر است که GNP از رویکرد تولید و GNI از رویکرد درآمد استفاده میکند. با GNI، درآمد یک کشور به عنوان درآمد داخلی آن، به علاوه مالیاتهای تجاری غیرمستقیم و استهلاک آن و همچنین درآمد عامل خارجی خالص آن محاسبه میشود. درآمد خالص عوامل خارجی با کم کردن تمام پرداختهای انجام شده به شرکت ها و افراد خارجی از تمام پرداختهای انجام شده به کسب و کارهای داخلی، محاسبه میشود.
مشاهده قیمت لحظهای و خرید شیبا در صرافی ارزدیجیتال
در یک اقتصاد جهانی، GNI به عنوان معیار بالقوه بهتری برای سلامت کلی اقتصاد نسبت به تولید ناخالص داخلی مطرح میشود. از آنجایی که برخی از کشورها بیشتر درآمد خود را توسط شرکتها و افراد خارجی از کشور خارج میکنند، رقم تولید ناخالص داخلی آنها بسیار بالاتر از رقمی است که نشان دهنده GNI آنها است.
به عنوان مثال، در سال ۲۰۱۹، لوکزامبورگ تفاوت قابل توجهی بین تولید ناخالص داخلی و تولید ناخالص ملی خود داشت که عمدتا به دلیل پرداختهای کلانی بود که از طریق شرکتهای خارجی که در لوکزامبورگ تجارت میکردند، به بقیه جهان پرداخت میشد. برعکس، GNI و GDP در ایالاتمتحده تفاوت زیادی ندارند. تولید ناخالص داخلی آمریکا در سه ماهه سوم سال ۲۰۲۳ معادل ۲۷.۶۴ تریلیون دلار بود در حالی که GNI آن در پایان سال ۲۰۲۲ حدود ۲۵.۸۴ تریلیون دلار تخمین زده شد.
تعدیل تولید ناخالص داخلی
برای بهبود سودمندی این رقم، میتوان تعدادی تعدیل در تولید ناخالص داخلی یک کشور انجام داد. برای اقتصاددانان، تولید ناخالص داخلی یک کشور اندازه اقتصاد را نشان میدهد اما این شاخص اطلاعات کمی در مورد استاندارد زندگی در آن کشور ارائه میکند. یکی از دلایل این است که اندازه جمعیت و هزینه زندگی در سراسر جهان یکسان نیست. اقتصاددانان میتوانند از مالیات در تولید ناخالص داخلی به عنوان تعدیل کننده استفاده کنند تا درک بهتری از نحوه تاثیر درآمد مالیاتی یک کشور بر اقتصاد و مردم آن داشتهباشند.
برای مثال، مقایسه تولید ناخالص داخلی اسمی چین با تولید ناخالص داخلی اسمی ایرلند، اطلاعات چندان معناداری در مورد واقعیتهای زندگی در آن کشورها ارائه نمیدهد، زیرا چین تقریبا ۳۰۰ برابر ایرلند جمعیت دارد. برای کمک به حل این مشکل، کارشناسان گاهی تولید ناخالص داخلی سرانه بین کشورها را مقایسه میکنند. تولید ناخالص داخلی سرانه با تقسیم کل تولید ناخالص داخلی یک کشور بر جمعیت آن محاسبه میشود و این رقم اغلب برای ارزیابی استاندارد زندگی کشور استفاده میشود. با این حال، این روش هنوز هم ناقص است.
فرض کنید سرانه تولید ناخالص داخلی چین ۱۵۰۰ دلار است، در حالی که ایرلند دارای تولید ناخالص داخلی ۱۵۰۰۰ دلاری است. این لزوما به این معنی نیست که رفاه یک فرد ایرلندی به طور متوسط ۱۰ برابر بهتر از یک فرد متوسط چینی است. زیرا تولید ناخالص داخلی سرانه هزینه زندگی در یک کشور را در نظر نمیگیرد.
شاخص PPP سعی میکند این مشکل را با مقایسه تعداد کالاها و خدماتی که یک واحد پولی تعدیل شده، بر اساس نرخ مبادله میتواند در کشورهای مختلف خریداری کند، حل کند.
تولید ناخالص داخلی سرانه واقعی که بر اساس برابری قدرت خرید تنظیم شدهاست، یک آمار به شدت تصفیه شده برای اندازهگیری درآمد واقعی است و یک عنصر مهم برای بررسی رفاه در کشورها محسوب میشود. یک فرد در ایرلند ممکن است ۱۰۰,۰۰۰ دلار در سال درآمد داشتهباشد، در حالی که یک فرد در چین ممکن است ۵۰,۰۰۰ دلار در سال درآمد داشتهباشد. از نظر اسمی، وضعیت کارگر در ایرلند بهتر است. اما اگر هزینه یک سال غذا، پوشاک و سایر اقلام در ایرلند سه برابر چین باشد، در این صورت کارگر در چین درآمد واقعی بالاتری دارد.
نحوه استفاده از داده های تولید ناخالص داخلی
بیشتر کشورها دادههای تولید ناخالص داخلی را در بازه سالانه و سه ماهه یا فصلی منتشر میکنند. در ایالات متحده، دفتر تجزیه و تحلیل اقتصادی (BEA) تولید ناخالص داخلی سهماهه اولیه را چهار هفته پس از پایان دوره سه ماهه، و انتشار نهایی را سه ماه پس از پایان دوره سه ماهه منتشر میکند. دفتر BEA جامع و حاوی جزئیات فراوانی است که به اقتصاددانان و سرمایهگذاران امکان میدهد تا اطلاعات و بینشهایی را در مورد جنبههای مختلف اقتصاد بهدست آورند.
تاثیر تغییرات بازار در تولید ناخالص داخلی به طور کلی محدود است، زیرا این دادهها به عقب نگاه میکند و مدت زمان قابل توجهی بین پایان سه ماهه و انتشار دادههای تولید ناخالص داخلی سپری شدهاست. با این حال، اگر اعداد واقعی به طور قابل توجهی با انتظارات متفاوت باشد، دادههای تولید ناخالص داخلی میتواند بر بازارها تاثیر بگذارد.
از آنجایی که تولید ناخالص داخلی نشانه مستقیمی از سلامت و رشد اقتصاد است، کسب و کارها میتوانند از تولید ناخالص داخلی به عنوان راهنمای استراتژی تجاری خود استفاده کنند. نهادهای دولتی، مانند فدرال رزرو در ایالاتمتحده، از نرخ رشد و سایر آمارهای تولید ناخالص داخلی به عنوان بخشی از فرآیند تصمیمگیری خود برای تعیین نوع سیاستهای پولی استفاده میکنند.
اگر نرخ رشد کند شود، آنها ممکن است یک سیاست پولی انبساطی را برای تقویت اقتصاد اجرا کنند. اگر نرخ رشد قوی باشد، ممکن است از سیاست پولی برای کاهش سرعت کار استفاده کنند تا سعی کنند تورم را از بین ببرند.
تولید ناخالص داخلی واقعی شاخصی است که بیش از همه در مورد سلامت اقتصاد جزئیاتی را ارائه میدهد. این شاخص به طور گسترده توسط اقتصاددانان، تحلیلگران، سرمایهگذاران و سیاستگذاران دنبال و مورد بحث قرار میگیرد. انتشار دادههای خام قبل از ارائه ارقام نهایی، تقریبا همیشه بازارها را به حرکت در میآورد، اگرچه همانطور که در بالا ذکر شد، این تاثیر میتواند محدود باشد.
تولید ناخالص داخلی و سرمایه گذاری
سرمایهگذاران تولید ناخالص داخلی را زیر نظر میگیرند زیرا چارچوبی خوب برای تصمیمگیری فراهم میکند. سود شرکتها و دادههای موجود در گزارش تولید ناخالص داخلی منبع خوبی برای سرمایهگذاران سهام و کریپتو است، زیرا برای هر دو دسته رشد کلی را در طول دوره نشان میدهند. دادههای ارائه شده، سود شرکتها همچنین سودهای قبل از مالیات، جریانهای نقدی عملیاتی و تفکیکها را برای تمام بخشهای اصلی اقتصاد نشان میدهد.
مقایسه نرخهای رشد تولید ناخالص داخلی کشورهای مختلف میتواند در تخصیص داراییها نقش داشته باشد و به تصمیمگیری در مورد سرمایهگذاری در اقتصادهای با رشد سریع کمک کند.
یکی از معیارهای جالبی که سرمایهگذاران میتوانند برای درک ارزشگذاری بازار سهام از آن استفاده کنند، نسبت کل سرمایه بازار به تولید ناخالص داخلی است که به صورت درصد بیان میشود. نزدیکترین معادل به این معیار از نظر ارزش گذاری سهام، ارزش بازار یک شرکت به کل فروش (یا درآمد) است. معیاری که از نظر هر سهم، نسبت قیمت به فروش شناخته میشود.
همانطور که سهام در بخشهای مختلف با نسبتهای قیمت به فروش بسیار متفاوت معامله میشوند، کشورهای مختلف نیز با نسبتهای ارزش بازار به تولید ناخالص داخلی معامله میکنند. به عنوان مثال، طبق گزارش بانک جهانی، ایالات متحده نسبت ارزش بازار به تولید ناخالص داخلی ۱۹۳.۳ درصد برای سال ۲۰۲۰ داشتهاست، در حالی که چین با نسبت کمی بیش از ۸۳.۲ درصد و هنگ کنگ دارای نسبت ۱,۷۷۷.۲ درصد بودهاست.
با این حال، سودمندی این نسبت در مقایسه آن با هنجارهای تاریخی برای یک ملت خاص است. به عنوان مثال، ایالات متحده نسبت ارزش بازار به تولید ناخالص داخلی ۱۴۱.۶ درصد را در پایان سال ۲۰۰۶ داشت که در پایان سال ۲۰۰۸ به ۷۸.۵ درصد کاهش یافت.
مدیریت ریسک در بازار ارزهای دیجیتال
بزرگترین نقطه ضعف این دادهها عدم انتشار به موقع آن است. سرمایهگذاران تنها یک بهروزرسانی در هر سه ماهه دریافت میکنند و بازبینیها و ارقام نهایی میتواند به اندازهای متفاوت باشد که درصد تغییر در تولید ناخالص داخلی را به میزان قابل توجهی تغییر دهد.
کدام کشور بالاترین تولید ناخالص داخلی را دارد؟
کشورهایی که بالاترین تولید ناخالص داخلی را در جهان دارند، آمریکا و چین هستند. با این حال، رتبهبندی آنها بسته به نحوه اندازهگیری تولید ناخالص داخلی متفاوت است. بر اساس تولید ناخالص داخلی اسمی، ایالاتمتحده با تولید ناخالص داخلی ۲۵.۴۶ تریلیون دلار تا سال ۲۰۲۲، در مقایسه با ۱۷.۹۶ تریلیون دلار در چین، در رتبه اول قرار دارد.
بسیاری از اقتصاددانان استدلال میکنند که استفاده از GDP برابری قدرت خرید، به عنوان معیاری برای سنجش دقیقتر ثروت ملی است. با این معیار، چین در واقع با تولید ناخالص داخلی ۳۰.۳۳ تریلیون دلاری PPP در سال ۲۰۲۲، در جهان پیشرو است و پس از آن ایالاتمتحده با PPP حدود ۲۵.۴۶ تریلیون دلار، قرار دارد.
آیا تولید ناخالص داخلی بالا خوب است؟
اکثر مردم تولید ناخالص داخلی بالاتر را چیز خوبی میدانند زیرا با فرصتهای اقتصادی بیشتر و استاندارد بهبود یافته رفاهی همراه است. با این حال، ممکن است یک کشور تولید ناخالص داخلی بالایی داشتهباشد و همچنان مکانی غیرجذاب برای زندگی باشد، بنابراین مهم است که معیارهای دیگر را نیز در نظر بگیرید.
برای مثال، یک کشور میتواند تولید ناخالص داخلی بالا و تولید ناخالص داخلی سرانه پایین داشتهباشد، که نشان میدهد ثروت قابل توجهی وجود دارد اما در دست افراد بسیار کمی متمرکز است. یکی از راههای پرداختن به این موضوع، نگاه کردن به تولید ناخالص داخلی در کنار معیار دیگری از توسعه اقتصادی، مانند شاخص توسعه انسانی (HDI) است.