اپیزود چهاردهم کریپتوکست – علم اقتصاد چیست و چگونه به وجود آمده؟
آشنایی با علم اقتصاد
در اپیزود چهاردهم کریپتوکست از صرافی ارز دیجیتال او ام پی فینکس به بررسی علم اقتصاد، هدف و نحوه کارکرد آن میپردازیم.
علم اقتصاد مانند علوم یک سیر تکامل داشته که طی گذر سالها، دانشمندهای جدید نظریات دانشمندان قبلی را رد یا تایید میکردند. علم اقتصاد در قرن هفدهم میلادی شکل گرفت، یعنی قرن هفدهم یک نقطه عطف برای علم اقتصاد بود. ابتدا به تفاوت مفهوم اقتصاد در قبل و بعد قرن ۱۷ میپردازیم.
در قرن ۱۷ و قبل از آن تفکر سودجویانه در آدمها وجود نداشت، به این معنی که در دنیای امروز کار کردن برای انسانها یک وسیله برای رسیدن به اهدافشان است مخصوصا اهداف مالی. اما قبل از قرن ۱۷ کار همچین جایگاهی نداشت و خودش یک هدف واحد بود یعنی افراد مختلف کار میکردند که کار کنند، کار نمیکردند که اهداف مالی را تیک بزنند. کار در آن زمان نیز یک درآمد و آورده مالی داشت، اما در اصل کار بخشی از روال طبیعی زندگی بود به این معنی که کار کردن یک هدف واحد در مسیر زندگی افراد بود.
در آن زمان مراودات تجاری خیلی محدود بود، یعنی هر منطقه پول و قوانین تجارت خود را داشت و انسانها تنها با هدف رفع نیاز مبادله انجام میدادند و انگیزههای سودجویانه نداشتند.
اما بعد از قرن ۱۷ بشر به یک موجود سودجو تبدیل شد که همه چیز را محاسبه میکرد و دنبال سفتهبازی و ثروتاندوزی بود، در نتیجه مفهوم بازار یا انقلاب بازار و نظام بازار شکل گرفت.
نظام بازار یا همون انقلاب بازار، بازار را مکانیسمی برای توزیع منابع در جامعه تعریف میکند که باعث ایجاد مفهومی به نام انسانِ اقتصادی (انسانی که همیشه دنبال بهینه کردن شرایط است) شد. سپس تاجرها در کسب و کار خود ایدههای نواورانه ایجاد کردند. این نوآوریها باعث تغییر و تحول در صنایع شد و تعامل تاجرها با یک دیگر و با مردم عادی، به بهبود نظام بازار کمک کرد.
قوت گرفتن تفکرات سودجویانه در انسانها باعث ایجاد یک مکتب اقتصادی به نام مِرکانتیلیست در قرن ۱۸ شد. مِرکانتیلیسمها به ثروتاندوزی اعتقاد داشتند و قدرت یک کشور را در مقدار اندوختههای طلای آن کشور میدیدند. مهمترین دغدغه آنها این بود که چطور میتوان کشور را از طلا پر کرد؟ یعنی به دنبال این بودند که واردارت را حداقل و صادرات را حداکثر کنند تا اندوخته طلای بیشتری داشته باشند. همین موضوع اولین جرقههای استعمارگری در جهان را روشن کرد و دولتها را به سمت غارت منابع و نیروی کار بقیه کشورها سوق داد.
اقتصاد در همین اوضاع و احوال بود که آدام اسمیت با نوشتن کتاب “ثروت ملل” یک انقلاب اقتصادی و اجتماعی بزرگ در دنیای غرب به وجود آورد.